می گریم تمام بی کسی ام را که از آسمان خدا هم بی انتهاتر است.روی گونه های شب زده ام ستاره باران می شود با اشک هایی که در اندوه چشمانم متولد می شوند. من پسر هزار بغض فرو خورده ام با آرزوهایی که یک به یک در کشاکش تقدیر جان می دهند. من داغدار این دل از کف داده ام که بر شانه های تنهایی ام به گور رفت. من عشقی در این سوزگار پر حادثه ام که اشک هایم این خاطرات کهنه و بی رنگ و رو را هر شب سر بر شانه هایم می گذارند و می خوابند مسحور لالایی یک پسر تنها وقتی از عشق می خواند از عشق می گوید از عشق می گرید...تا کی سپیده سر زند...
![](http://www.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/16.gif) ![](http://www.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/16.gif) ![](http://www.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/16.gif)
نظرات شما عزیزان:
|